سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعری برای تو ...


ساعت 6:11 صبح سه شنبه 86/11/23

بسم الله

 

سلام به همه ی دوستانه عزیزم.

من مجبورم باز یه مدتی نباشم نمیدونم این دوری به ماه بکشه یا به هفته...

برام یه عالمه دعا کنید.

دوستون دارم.

یاعلی.


¤ نویسنده: ز . هیوا

*تپش سایه ی دوست*( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
53
:: بازدید دیروز ::
3
:: کل بازدیدها ::
33574

:: درباره من ::

شعری برای تو ...

ز . هیوا
این شعر را برای تو می گویم در یک غروب تشنه ی تابستان در نیمه های این ره شوم آغاز در کهنه گور این غم بی پایان این آخرین ترانه ی لالاییست در پای گاهواره ی خواب تو پیچد در آسمان شباب تو

:: لینک به وبلاگ ::

شعری برای تو ...

::* ماندنی ها*::

بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

:: همراهانه شعری برای تو::

عاشقانه *آبجی فرزانه*
همسفر*آبجی شبنم*
توحید نامه*بابا توحید*
ارباب شیاطین *داداش مجید*
ته تغاری خانواده*آبجی زهرا*
به یاد ماندنی (2)*آبجی شیوا*
بی تو هرگز... *آبجی مرجان*
عجب روزگاریه*آّبجی زینب*
آتش عشق*آبجی آرمیتا و آبجی عسل*
عشق من خدا*داداش مهدی*
کالسکه سوار*آبجی شانیا*
وجزلبخندچیزی نگفت...*داداش مصطفی*
وب نوشت*داداش محمدرضا*
دل نوشته های من
کاش در دهکده عشق فراوانی بود*داداش علیرضا*

:: خبرنامه وبلاگ ::