سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شعری برای تو ...


ساعت 1:8 عصر پنج شنبه 86/10/20

 

گشته زمین پر تلاطم ماه محرم میاید

به سینه هامون دوباره اندوه و ماتم میاید

سوی بیابان نظر کن یه کاروانی تو راهه

یه کاروانه عظیمی، که بیرقه اون سیاهه

از ره میاید صوت زنگش کم کمو کم کم بگوشم

میگه به من یه خبر چین باید که مشکی بپوشم

جارو کنید هئیتها رو حاجی میاد از مدینه

از بهر پیشوازه حاجی دشمن حق در کمینه

اونها که در کاروانن قربونی لازم ندارن

همراه خود از مدینه عباس و اکبر میارن

آماده شین نوحه خونا شوره حسینی بگیرین

گر صبر زینب ندارین از داغ مولا بمیرین

ایام سوگواری آقا بر عاشقانه آن حضرت تسلیت باد.

 

جانم به فدات ...

¤ نویسنده: ز . هیوا

*تپش سایه ی دوست*( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
1
:: بازدید دیروز ::
9
:: کل بازدیدها ::
33035

:: درباره من ::

شعری برای تو ...

ز . هیوا
این شعر را برای تو می گویم در یک غروب تشنه ی تابستان در نیمه های این ره شوم آغاز در کهنه گور این غم بی پایان این آخرین ترانه ی لالاییست در پای گاهواره ی خواب تو پیچد در آسمان شباب تو

:: لینک به وبلاگ ::

شعری برای تو ...

::* ماندنی ها*::

بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

:: همراهانه شعری برای تو::

عاشقانه *آبجی فرزانه*
همسفر*آبجی شبنم*
توحید نامه*بابا توحید*
ارباب شیاطین *داداش مجید*
ته تغاری خانواده*آبجی زهرا*
به یاد ماندنی (2)*آبجی شیوا*
بی تو هرگز... *آبجی مرجان*
عجب روزگاریه*آّبجی زینب*
آتش عشق*آبجی آرمیتا و آبجی عسل*
عشق من خدا*داداش مهدی*
کالسکه سوار*آبجی شانیا*
وجزلبخندچیزی نگفت...*داداش مصطفی*
وب نوشت*داداش محمدرضا*
دل نوشته های من
کاش در دهکده عشق فراوانی بود*داداش علیرضا*

:: خبرنامه وبلاگ ::